۲۳ بهمن ۱۴۰۰ وارد شیرینی فروشی شدم، مرد میانسالی همراه دو کودکش برای خرید آمده بودند، مرد در جواب فروشنده گفت اندازه ۳۰ هزار تومن شیرینی بدهید و این یعنی تعیین مقدار پول کرد نه تعیین مقدار شیرینی، دختر و پسر کوچولو خیلی خوشحال بودند که بابا دارد برایشان شیرینی می خرد، پسر اصرار داشت از شیرینی دیگر هم بخرند اما پدر ساکت بود، فروشنده برای اینکه دل پسر را بدست بیاورد از همانی که دوست داشت به دستش داد و این سه تن از مغازه بیرون شدند، صحنه بیرون را همسرم برایم تعریف کرد که این که بچه ها چه خوشحال بودند از خریدن شیرینی و گفت از قیافه مادر و پدر بچه ها…
داخل مغازه که بودم آن ۳۰ هزار تومن آواری شد بر ذهن و قلبم، نمی دانم آن کودکان چند وقت بود که شیرینی نخورده بودند و بار دیگر پدر کی پول اضافی در حد ۳۰ هزار تومن خواهد داشت تا آنان را خوشحال کند، شرمندگی پدر برایم آشنا بود و شاید برای خیلی ها آشنا باشد، از اینجا میگذرم، آری ۳۰هزار تومن دیگر پولی نیست برای خیلی ها اما گمانم باز برای طیفی از جامعه، پولی درخور است تا اندکی کودکشان را شاد ببینند!
بارها از شکاف طبقاتی نوشته ام اما این بار ناله می کنم، معتقدم مبارزه انقلابی برای از بین بردن ساختارهای تبعیض مهمترین وظیفه کسانی است که معتقدند اسلام می تواند حکومت کند و کارآمد باشد، پس وقتی چهل و سه سال از انقلاب می گذرد و شکاف طبقاتى بیداد می کند، باید اصل را بر تبعیض زدایی از ساختار و اجرای عدالت گذاشت تا زمینه سازی باشد برای ظهور، آری عدالت کامل در زمان ظهور محقق می شود اما در زمانه ای که بی عدالتی نهادینه شده و عادی جلوه می کند، وظیفه ی یک منتظِر، زمینه سازی است نه وانهادن اجرای عدالت به ظهور منجی که در این صورت، چه تفاوتی میان ما و تفکر انجمن حجتیه، انقلاب اسلامی حادث شد برای زمینه سازی ظهور و این یعنی تلاش برای اجرای عدالت در همه حوزه ها و نه عادی انگاری و عرف انگاریِ بی عدالتی و تبعیض با واژه هایی چون دهک های پایین و قشر آسیب پذیر…
آری شرمندگی پدران، خاطره های بدی برای کودکانمان می سازد و این شرمندگی باری است سنگین و نابخشودنی بر دوش مدیران و البته ثروتمندانی که ثروتشان حاصل تبعیضِ ساختاری و سرمایه دار پروری است…
ثبت دیدگاه