حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۷ آذر , ۱۴۰۴ 8 جماد ثاني 1447 Friday, 28 November , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 211 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 7 تعداد دیدگاهها : 4×
  • اوقات شرعی

  • بمناسبت نزدیکی سالروز شهادت شهید مرتضی یاغچیان

    آقامهدی باکری: مرتضی مواظب باش بهشت و دنیا را خوب از هم تشخیص بدی.

    شناسه : 520 06 فوریه 2021 - 14:10 ارسال توسط : نویسنده : سردار بیرامی منبع : ارسالی نویسنده
    آقا مهدی تماس گرفت:آقا مرتضی چه خبر؟ آقا مرتضی گفت:  صحنه‌های عجیبی هست. آقا مهدی گفت:  مرتضی مواظب باش بهشت و دنیا را خوب از هم تشخیص بدی. آقامرتضی گفت: بهشت را می‌بینم و راهی که انتخاب کرده‌ام اگر خدا قبول کند بهشت هست.
    آقامهدی باکری: مرتضی مواظب باش بهشت و دنیا را خوب از هم تشخیص بدی.
    پ
    پ

    عملیات خیبر چهارشنبه سوم اسفند ۶۲ شروع شد البته شهید حمید آقا شب قبل با تعدادی از دسته‌های گردان ابوالفضل و اطلاعات عملیات شب دوم اسفند از طریق آبراهه و بلم خود را به منطقه عملیات پل شیحطات رسانده بود ولی شروع رسمی سوم اسفند بود قبل از گردان ما (گردان حر به فرماندهی شهید زنده آقا محمدرضا بازگشا) گردان‌های علی‌اکبر و امام حسین ع هلی برد شده بودند و حدود ساعت ۱۱ صبح بود که دو هلیکوپتر شنوک هم برای حمل گردان حر در منطقه جفیر نشسته بود و شهید آقا مرتضی درحالی‌که قران به دست داشت یکی‌یکی همه رزمندگان را از زیر قران رد کرد درحالی‌که با محاسنی پرپشت و براق با چهره‌ای شاد وامید بخش با تک‌تک ما روبوسی کرد و ما را به داخل هلیکوپتر ونقطه رهایی هدایت می‌کرد غیرت و شجاعت وتو کل از قامتش می‌بارید و هنوز در قاب قلبم ساری و جاری است.

    روز چهارم عملیات بود محور کربلا سمت طلاییه به سمت سویب لو رفته بود و گردان‌های لشگر عاشورا و لشگر امام حسین ع اصفهان در منطقه نشوه و سویب و جنوب شرقی پل شیحطات در محاصره بودند و دشمن خود را به جزیره جنوبی رسانده بود و سیل بند شرقی کنار نهر هم درخطر پاتکهای سنگین دشمن بود.

     روز ششم اسفند حمید آقا در نزدیکی پل شیحطات شهید شدند که شهید احمد کاظمی هم ناظر ان صحنه بودند و بعد از شهادت شهید حمید؛ آقا مهدی شهید یاغچیان را جانشین ایشان درهمان منطقه شیحطات کردند و فکر می‌کنم صبح هفتم اسفندماه بود که خبر شهادت آقا مرتضی هم در بیسیم‌ها پیچید و نهایتاً حد خط دو گردان حر و امام سجاد ۳۰۰ متر بالاتر از پل شیحطات با زدن خاکریز توسط خود شهید باکری در غرب سیل بند و نهر سوئیب و روی سیل بند شرقی شکل گرفت و تثبیت شد وگروهان شهید امینی و  من روی سیل بند تا دهم اسفند پاتکهای سنگین دشمن را ازسمت پل شیحطات دفع میکردیم.

    هم جنازه مطهر شهید حمید وهم جنازه مطهر شهید آقا مرتضی درهمان اطراف پل شهید حمید ماند که جنازه شهید اقامرتضی درسال ۷۵ شناسایی ودروادی رحمت آرمید.


    یکی از دوستان اطلاعات عملیات لشکر نیز که اگر اشتباه نکنم سردار بزرگوار حاج کریم حرمتی از روز هفتم اسفند ۶۲ چنین نقل می‌کند که ذکر آن برای نسل جدید عاشورایی می‌تواند الگو باشد و برای امثال من نگون‌بخت جامانده هم تلنگری باشد:

    اول صبح بود که آقا مهدی با بیسیم تماس گرفت و از آقا مرتضی پرسید گفتم…مرتضی بشدت زخمی شده و گوشی را به آقا مرتضی دادم که با آقا مهدی صحبت کند. با اطمینان آقا مرتضی گفت: چیزی نیست.

     آقا مهدی به آقا مرتضی گفت: مرتضی جان اجرت باخدا؛ بدن زخمی شما یادآور خاطره حمزه سیدالشهدا درزمان پیامبر را برای ما زنده می‌کند

    آقا مرتضی مرتب با بیسیم صحبت می‌کرد و رزمندگان و فرماندهان را روحیه می‌داد ولی چون بشدت زخمی بود آهسته راه می‌رفت و آرام خودش را جابجا می‌کرد.

    تانک‌های دشمن هرلحظه فاصله‌شان را به همدیگر نزدیک کرده بودند و تقریباً از همه‌جا محاصره بودیم و ازهرجهت آتش می‌بارید دوباره آقا مهدی تماس گرفت:آقا مرتضی چه خبر؟

    آقا مرتضی گفت:  صحنه‌های عجیبی هست.

    آقا مهدی گفت:  مرتضی مواظب باش بهشت و دنیا را خوب از هم تشخیص بدی.

    آقامرتضی گفت: بهشت را می‌بینم و راهی که انتخاب کرده‌ام اگر خدا قبول کند بهشت هست.

    دقایقی بعد با رسیدن پیاده‌نظام بعثی‌ها آقا مرتضی به آرزویش رسید…و کنار حمید آقا آرمید.


    شاعر زنده‌یاد آقای سلمان هراتی در مورد شهید آقا مهدی باکری سروده زیبایی دارد که به نظرم شامل حال همه شهدای عاشورایی ازجمله شهید آقا مرتضی هم هست:

    ☘️
    در نماز و نیازش خدا بود
    دست‌هایش به رنگ خدا بود
    ☘️
    در شکفتن دل داغدارش
    مثل یک لاله بی‌ادعا بود
    ☘️
    بسته عشق بود ولیکن
    مثل پرواز در خود رها بود
    ☘️
    دیشب از باد پرسیدم این عطر
    از گلستان سبز کجا بود؟
    ☘️
    گفت:شمع د شمععین کبوتر
    هم‌نشین گل کربلا بود..
    ☘️
    مثل کوهی پر از استواری
    مثل باران شب بی‌ریا بود
    ☘️
    مثل امواج دریا گریزان
    مثل آفاق بی‌انتها بود
    ☘️
    زخمه‌ای عمیقی به دل داشت
    چون غروبی به غم مبتلا
    بود
    ☘️ روحشان شادباد

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.