در پی حمله اخیر ایران به پایگاه نظامی آمریکا در العدیدِ قطر، موجی از محکومیت از سوی دولتهای عربی منطقه به راه افتاد؛ از لبنان و عربستان گرفته تا مصر، ترکیه، امارات و کویت. اما در دل این جنجال سیاسی، یک تناقض برجستهتر از همیشه خودنمایی میکند: همین کشورها که امروز نسبت به پاسخ ایران موضع گرفتهاند، سالهاست در برابر اقدامات نظامی و جنایات آمریکا و اسرائیل در منطقه سکوت کرده یا بیانیههایی خنثی و بیتأثیر صادر کردهاند.
این یادداشت، با بررسی ابعاد حقوقی و سیاسی این تناقض، به دنبال آن است که علت سکوت در برابر ظلم و فریاد در برابر مقاومت را واکاوی کند.
🚩 سیاست دوگانه؛ سکوت در برابر تجاوز، محکومیت دفاع
رفتار بسیاری از دولتهای عربی در مواجهه با بحرانهای منطقهای، به ویژه در مواردی که آمریکا و متحدانش نقش دارند، همواره حاکی از نوعی انفعال، محافظهکاری یا ترجیح منافع غربی بر ارزشهای منطقهای بوده است. حمله اخیر ایران به پایگاه آمریکایی در قطر، اگرچه بحثبرانگیز است، اما در چارچوب حقوق بینالملل، بهویژه ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، قابل تبیین است.
این ماده به کشورها اجازه میدهد در برابر تجاوز مسلحانه، اقدامات دفاعی انجام دهند. بهویژه زمانیکه منبع تهدید از خاک کشور ثالث نشأت میگیرد و آن کشور، اجازهی فعالیت نظامی متجاوز را میدهد، هدف قرار گرفتن آن پایگاهها نیز در زمره دفاع مشروع قرار میگیرد.
🔹 منافع یا کوررنگی سیاسی؟
تجربه نشان داده که کشورهای عربی در مواجهه با سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا و اسرائیل، غالباً دچار نوعی «کوررنگی سیاسی» میشوند؛ یعنی جایی که منافع اقتصادی، روابط دیپلماتیک یا ملاحظات امنیتی با آمریکا در میان باشد، چشمها بر جنایات، تخریبها و نقضهای آشکار حقوق بشر بسته میشود.
در همین راستا، بسیاری از همین دولتها نهتنها در برابر حمله اخیر آمریکا به سایتهای هستهای ایران واکنشی نداشتهاند، بلکه در گذشته نیز در برابر شهادت دانشمندان هستهای، حملات سایبری و حتی ترورهای هدفمند، موضع مشخص و محکمی اتخاذ نکردهاند.
🔹 غزه، صدایی که دیگر شنیده نمیشود؟
جنایات اسرائیل در نوار غزه، طی ماههای اخیر بار دیگر اوج گرفته است؛ با حملاتی که منجر به کشتهشدن کودکان، نابودی زیرساختهای شهری و آوارگی گسترده شده. در این میان، سکوت تشکیلات خودگردان فلسطین، بیش از پیش تعجببرانگیز است. آیا صدای مردم غزه، دیگر برای رهبران سیاسیاش اهمیت ندارد؟ یا آنها نیز تحت فشارهای منطقهای و بینالمللی، ترجیح میدهند سکوت کنند تا مبادا منافع کوتاهمدت سیاسی خود را به خطر بیندازند؟
این سکوت، تنها به بیاعتباری سیاسی منجر نمیشود؛ بلکه از مشروعیت جنبشهای مقاومت میکاهد و عملاً فضای تنفس را برای اشغالگران گسترش میدهد.
🔚 زمان تصمیم فرا رسیده است
پرسش نهایی اینجاست: تا کی میتوان در برابر جنایت، بیتفاوت بود و تنها زمانی واکنش نشان داد که منافع شخصی یا وابستگیهای سیاسی تهدید شود؟ آیا وقت آن نرسیده است که دولتهای عربی و نهادهای فلسطینی، با نگاهی به واقعیات انسانی و اصول حقوقی، از لاک مصلحتگرایی خارج شوند و صدای واقعی مردم خود را بازتاب دهند؟
اگر قرار است صلح، امنیت و عدالت بهعنوان اصول پایدار در منطقه حاکم شوند، کشورهای منطقه باید بهجای سیاستهای دوگانه، مسئولیتپذیری، استقلال رأی و همبستگی واقعی با ملتهای تحت ستم را در پیش گیرند. این چیزی فراتر از شعار است؛ این یک ضرورت تاریخی است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.





ثبت دیدگاه