حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۷ آذر , ۱۴۰۴ 8 جماد ثاني 1447 Friday, 28 November , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 211 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 7 تعداد دیدگاهها : 4×
  • اوقات شرعی

  • یادداشت

    اصول گرایی و شاخص های آن

    شناسه : 488 05 فوریه 2021 - 14:18 ارسال توسط : نویسنده : دکتر محمد باقر بهادری منبع : عضو هیات علمی دانشگاه تبریز
     اصولگرایی توجه به ارزشها و اصول اسلامی و انقلابی و محور قراردادن آن در تصمیم گیریهاست. اصولگرایی عدالت محوری و رفع محرومیتها، تبعیضها، توزیع عادلانه منابع کشور و پایه‌ریزی اقتصاد عدالت محور، خدمتگزاری بی‌منت و مهرورزی و مجاهدت و کار جهادی را دنبال می‌کند و در عرصه سیاست خارجی اصول و ارزشهای انقلاب را محور قرار می‌دهد و خواستار تامین منافع ملی و استقامت در برابر زیاده‌خواهیهای قدرتهای بزرگ و جهان مستکبر است.
    اصول گرایی و شاخص های آن
    پ
    پ

    چندسالی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که در بین برخی از سران کشور اختلافاتی بروز کرد که اغلب از بینشها و برداشتهای فقهی و باور های دینی و نحوه کشورداری و جهت گیریها و سلیقه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نشأت می گرفت.
    این اختلاف در بین روحانیون با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از دل روحانیت مبارز بروز کرد و در بین غیر روحانیون که در عمل جدا از روحانیون نبودند با نامهای جناح چپ و جناح راست و بعدها چپ جدید و چپ قدیم و نظایر اینها که هیچ کدام پایه منطقی و عقلانی و مبنای دینی نداشتند ظاهر شد و در ادامه، گروهها و حزبها و دسته های مختلف از میان همین جناحها نظیر پیروان خط امام، پیروان خط امام و رهبری، حزب کارگزاران، حزب مشارکت، جمعیت ایثارگران و گروههای دیگر سربلند کردند که بیشترشان هم، مولود فصول انتخابات برای کسب قدرت و پیشی گرفتن از رقیب بودند.
    این اختلافات با گذشت زمان به هر دلیلی فروکش نکرد و روز به روز پررنگتر شد و حذف و هدم همدیگر را به دنبال آورد و رنگ صالحی و ناصالحی و خودی و غیرخودی به خود گرفت و کار بدینجا رسید که عده ای از مواضع انقلابی خود عدول کردند و هم نفس و هم آمال و همقدم بیگانگانی شدند که سالها قبل از انقلاب و بعد از انقلاب با آنها جنگیده بودند.
    این تغییر مواضع و باورها و رفتارها این حقیقت را نمود داد که برخی از اعضای جناحها از اول، اعتقاد محکم و باور قلبی راستین و درد آرمانهای دینی و انقلابی نداشتند و یا به دلایل ضعف نفس، ساده لوحی، زود فریب خوردگی و نداشتن شناخت کافی از دشمن و ترفند های آن و مانند اینها از صلاحیت لازم روحی و فکری و شخصیتی و صفاتی برای سکانداری و مدیریت نظام اسلامی برخوردار نبودند.
    این چندگانگیها و چند دستگیها که در این چند سال در عرصه های مختلف سیاسی و فصلهای انتخاباتی، با نامها و شعارهای گوناگون ظاهر می شدند امروزه در ادامه مسیر خود به دو جناح عمده اصولگرا و اصلاح طلب ختم شده‌اند که دیگر گروهها و احزاب همسو علی رغم تفاوتها و اختلافاتی که با هم دارند در نهایت به اقتضای زمان و منافع خود زیر علم این دو جناح گرد می آیند و قدرت نمایی می کنند و می کوشند در کرسی صدارت تکیه زنند و اداره کشور را به‌دست گیرند که ما در این سطور بدین مسایل نمی پردازیم و از سیر تاریخی و چگونگی شکل گیری و تحول و تطور و یا خدمات و خیانتهای آنها سخن نمی گوییم و به انحرفات و رویگردانیهای برخی از اعضای آنها به آرمانهای انقلاب و اختلاسات میلیاردی و تجمل و اشرافگریها و جاسوسیها و غرب گراییها و انقلاب ستیزیها و دیگر جفاها و خیانتهای آنها اشاره نمی کنیم بلکه به تبیین مختصر –اصولگرایی راستین– که مراد این سطورست می پردازیم.
    اما قبل از پردازش موضوع، این سخن امام را که در تاریخ ۶۷/۸/۱ خطاب به جناحها نوشته اند یادآور می شویم که « در موضع گیریها باید به گونه ای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایه داری غرب و در رأس آن آمریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیسم بین المللی و در رأس آن شوروی متجاوز باشد… با تمام وجود (جناحها) تلاش کنند که ذره ای از سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی عدول نشود که اگر ذره ای از آن عدول شود آن را با شمشیر عدالت اسلامی راست کنند…اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای نکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است».

    پس بر این اساس از مبرهنات و مسلمات عقلی است که امروز هر جناحی و هر کسی به عشق غرب و آمریکا سینه بزند و مصالح انقلاب را بر مطامع خود بفروشد و ارزشهای انقلابی را قربانی حقد و حسد و شهوت و دنیا طلبی و مقام دوستی خود بکند. بر امپریالیسم و کاپیتالیسم بین المللی و بر کمونیسم و سوسیالیسم جهانی نخروشد و از اصول اسلامی جمهوری اسلامی عدول کند و به جای از خود گذشتگی در راه انقلاب بیت المال را بچاپد، اغیار را به آغوش گیرد و دل به آمریکا و غربیهای هزاران بار آزمایش شده بدهد. از آنچه انقلاب و ایران را قوی و پیشرفته می‌کند غفلت ورزد و برای ایران قدرتمند و پیشرفته از جان نکوشد و به جای تلاش برای حل مشکلات کشور و ایجاد اشتغال و رفع بیکاریها و نیازهای گوناگون مردم و جامعه، دروغ پشت دروغ بگوید و عافیت خود جوید. روشنترین پیشنهادها و راه حلهای کشور سازی را زیر پا گذارد و عملاً و عمداً خطا گوید و به خطا رود و خطا کند و اسیر کینه ها و حسدها و انتقام جوییها و رقیب کُشیهای شیطانی گردد.با رفتار و کردار و گفتار خود به رکود و عقب افتادگی کشور سبب شود و دشمنان را شاد گرداند و یا به تعریف و تحسین آنان دل خوش کند و بر مستکبرانی که سالهاست خون کشورمان را می‌مکند لعن و نفرین نگوید و بر زورگویانی که سالهاست از هیچ جنایت و خیانتی در حق ملت و کشور ما و دیگر مسلمانان فروگذاری نمی کنند مرگ نگوید و بر آنانی که پیشرفت همه جانبه ما را نمی خواهند و برای پیشرفت نکردن ما جنگ و تحریم و تبلیغ و آشوب و مزدوری و هزاران حربه غیر انسانی دیگر به کار می گیرند و با همه توان با دنیا و دین ما می جنگند لعنت نفرستد و دارای رذالتهای دیگر باشد نه جناح، اسلامی و انقلابی و اصولگرا و اصلاح طلب راستین است، و نه شخص، ملتزم به دین و معتقد به آرمانهای انقلاب و خود اتکایی و شکوفایی کشور.
    حال چه روحانی باشد و چه غیر روحانی. چه آیت الله باشد و چه استاد دانشگاه. چه از یاران و نزدیکان امام خمینی باشد و چه نباشد. چه سالها سابقه منصبداری و مسند داری در جمهوری اسلامی داشته باشد و چه از خواص و صاحب نام و نشان و لقب و دار و دسته حزب و جناح باشد. چه مبارز و زندان کشیده قبل از انقلاب باشد و چه فرمانده و سردار جبهه و جنگ. چه اهل منبر و وعظ و ارشاد باشد و چه نویسنده و اهل قلم و نظر. چه هنرمند خوش آواز باشد و چه بازی پیشه باسابقه.چه مرد باشد و چه زن.

    اصول گرایی در اصل یک سازمان و یا گروه سیاسی نیست، بلکه جریانی متشکل از اقشار مختلف مردم است که اهداف کلی مشترک دارند و به عبارت بهتر پای بندی به یک سلسله آرمانها و عقاید مقدس دینی و مذهبی است که روشها و تدبیرات افراد بر اساس آن آرمانها و عقاید شکل می گیرد و رقم می خورد‌؛لذا اصولگرایان طیفها و قشرهای مختلف هستند که با اهداف اسلامی و انقلابی برای تحقق آن اهداف تلاش و فداکاری و جانبازی می کنند و حاضر نیستند بدانها پشت کنند و یا با چیزی معامله کنند؛ ازین رو اصولگرایی یک فکر و گفتمان اعتقادی و فلسفی است نه اجتماعی و سیاسی؛ چون مبنای توحیدی و اسلامی دارد و تحول مثبت فرد و جامعه را وظیفه خود می داند و اصلاح و بسامان سازی امور از مبانی آن است.
    اصولگرایی توجه به ارزشها و اصول اسلامی و انقلابی و محور قراردادن آن در تصمیم گیریهاست. اصولگرایی عدالت محوری و رفع محرومیتها، تبعیضها، توزیع عادلانه منابع کشور و پایه‌ریزی اقتصاد عدالت محور، خدمتگزاری بی‌منت و مهرورزی و مجاهدت و کار جهادی را دنبال می‌کند و در عرصه سیاست خارجی اصول و ارزشهای انقلاب را محور قرار می‌دهد و خواستار تامین منافع ملی و استقامت در برابر زیاده‌خواهیهای قدرتهای بزرگ و جهان مستکبر است.
    این است که در بیان رهبر انقلاب عدالت‌خواهی، فسادستیزی، ساده زیستی، مردم گرایی، تواضع و نغلتیدن در غرور، اجتناب از اسراف و ریخت و پاش، خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیم‌گیری و عمل، مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی، اهتمام به علم و پیشرفتهای علمی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی، سعه صدر و تحمل مخالف، دوری از هواهای نفس، شایسته‌سالاری، ظلم‌ و ظالم و استکبار ستیزی، ستم و ذلت نپذیری، نظارت بر عملکرد زیر مجموعه ها، خستگی‌ ناپذیری، تلاش بی‌وقفه برای خدمت به کشور و مردم، قانون گرایی، شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه حق است، استقلال، خرد باوری، نوآوری، اعتماد به نفس ملی، اتکا و اعتماد به منابع و نیروهای درون‌زا، اصلاحات و ساماندهی امور، دفاع از حقوق و ملت در همه زمینه ها و دفاع از حقوق مسلمانان و مظلومان جهان، تلاش جهادی برای خودکفایی و حل مشکلات معیشتی، اشتغال، مسکن و ازدواج و دیگر نیازهای معقول و مشروع مردم، افتخار به اسلام و اسلامی بودن و گرامی داشتن اسلام، حراست از اصول بنیادی انقلاب و پایداری از ارزشهای انقلابی، تلاش برای رسیدن به هدفهای نظام جمهوری اسلامی، توکل به خدا و تمسک به اصول اساسی اسلام و انقلاب و نظایر اینها از شاخصهای اصولگرایی است».
    اصولگرایی عدول از اصول انقلاب، دوری از رفاه عمومی و علاج نکردن مشکلات مردم بویژه طبقات ضعیف و مستمند نیست، بلکه نجات مستضعفان و محرومان است. اصولگرایی قبول داشتن اصول مستدل منطقی و پای بند ماندن بدانها و تطبیق کردن رفتارهای خود با آن اصول است. اصولگرایی دفاع جاهلانه و حمیت متعصبانه و متحجرانه نیست بلکه بازگشتن به ریشه‌های هویتی خاصی است که شخصیت سیاسی را بر پایه باور به اسلام و انقلاب و تعهد و رسالت اجتماعی اسلام به وجود می‌آورد. اصولگرایی سلفی‌گری نیست که بی توجه به اقتضائات زمان و مکان، گذشته را ارج نهد و بکوشد که جامعه را به هر قیمتی به گذشته بازگرداند و سیر قهقرایی نیست، بلکه دوراندیشی و اصلاح مداوم است‌.
    اصولگرایی یکسان پنداری تکریم اصول و پایه‌های عقاید سیاسی با تقدیس آنها نیست و کنار نهادن خردگرایی و درهم ریختن مرزهای عقلانیت به سود هیجانات عاطفی نیست‌. اصولگرایی افراط‌گرایی و رجحان تعصب بر تعقل و بحران آفرینی نیست بلکه آرام کردن محیط و تابع شاخصهای عقل‌گرایانه کردن اذهان است.اصولگرایی تنش زایی و جنگ با جهان خارج و شورشگری و نظم ستیزی نیست بلکه جدی گرفتن دانشها و تجربیات و یافته های جهانی و تعامل منطقی و منصفانه با دیگران است.
    اصولگرایی اجرای حکم شریعت با تکیه بر جهل و قهر نیست بلکه تلاش آگاهانه و عالمانه برای تحقق ارزشهای دینی و انقلابی است. اصولگرایی فرار از گفت و گو برای توافقهای اساسی و استقرار اندک سالاری و تمامیت‌خواهی و نفی نهادهای مدنی و مجاز دانستن بهره گیری از خشونت به عنوان ابزار تغییر و پشت کردن به بهره گیری از دستاوردهای تمدنهای جهان امروز نیست.
    اصولگرایی گشتن راه خروج عملی از مشکلات و جستن کلید های اصلاحات اجتماعی و سیاسی و آینده نگری و نواندیشی است. اصولگرایی نشناختن اقتضائات جهان امروزی و تسلیم شدن به نظم و ساختار فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی استعمارگرایانه مستکبران و مقدس و فوق چون و چرا دانستن کرده های خود و نفی خرد جمعی و تقلیل دادن همه مشکلات به عرصه سیاست نیست. اصولگرایی همردیف عقب ماندگی و توسعه نیافتگی و یا قربانی کردن عدالت و پابرهنگان در پای توسعه و رشد و یا مرگ فعالیتها و تموجات اقتصادی و غفلت از نگاه به درون در جستجوی دردها و درمانها نیست. اصولگرایی باور به حضور دین پویا در عرصه های عمومیست.
    اصولگرایی وطن فروشی و دشمن ستایی و اجانب محوری و خودباختگی و جاسوسی و نوکری به اغیار و یا احمقی و خرافه پرستی و رمالی و دریوزگی و کهنگی و دانش گریزی و تمدن ستیزی و ترقی زدایی و انحطاط و استبداد و کتمان و توجیه خیانتها و بی کفایتیهای حکومتی و حاکمان و بی خیال بودن به خیانتها و جنایتها و شکستها و عقب ماندگیهای گوناگون و درجازدن و فقط شعاردادن و در عمل لنگ بودن و بی عرضگی و دست و پا چلفتی و بی فکری و بی تدبیری و بی برنامگی و تنبلی و تن آسایی و سکوت و بلی قربان گویی محض به این و آن و امثال اینها نیست.اصولگرایی فریادگری و خروش و قیام علیه خون آشامی و برده داری و حق خوری و فقرآوری و فقیر پروری و اربابی و فرعونی و استحمار و استثمار و مانند اینهاست.
    اصولگرایی مجسمه مردانگی و از خودگذشتگی و حماسه سازی و مقاوت و جهاد و مبارزه با دشمنان متجاوز و دفاع از خاک و کشور و ناموس و دین و مردمست.اصولگرایی ضداشرافیت و بیسوادی و بی قانونی و غوغاگری و فتنه انگیزی و تفرقه و تجزیه طلبی و تجاوز و غارت و ناامنی و احتکار و اختلاس و ضد اعمال و رفتار زشت دیگر است. اصولگرایی ناشایسته سالاری و مقام قاپی و ثروت مداری و زر و سیم اندوزی و غنودن در شهوت و شهرت و لذت و زندگی شاهانه و تعلقات دنیوی و سوءاستفاده از مقام و میداندار کردن خویشان و منسوبان و غفلت کردن از مشکلات و بدبختی های مردم و نابود کردن تولیدات و کارخانه ها و اختراعات و اکتشافات و به حراج گذشتن ذخایر و منابع مادی و معنوی کشور و وابسته کردن بیش از پیش کشور به اجانب و تکیه کردن به دیگران نیست.
    این است که از منظر رهبر انقلاب « اصولگرایی نقطه مقابل اصلاح‌طلبی نیست و متعلق به همه کسانی است که به احکام دین و مبانی انقلاب معتقد و پای بندند.» و گفتنی است که هرگز بین اصولگرایی راستین و جهان خواری و مستکبری دوستی و سازش اتفاق نمی افتد و دشمنی همه جانبه صهیونیزم و دنیای استکبار با انقلاب اسلامی هم بدین جهت است. و حیات و دوام و قوام اصولگرایی هم به حاکمیت و پیشرفت و اقتدار در همه زوایا و جوانب وابسته است.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.